مژده ای منتظران ماه ظفر باز آمد
یک گل و صد بهار
|
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
|
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود |
| یاد باد آن دل تپیدن های مشتاقان یار |
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود |
|
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود |
حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود |
| از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق |
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود |
|
منکران گفتند با یک گل نمی گردد بهار
|
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود |
| در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق |
در چن هر گوشه ای را صد هزار آورده بود |
+ نوشته شده در جمعه نهم بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۸:۳۳ ب.ظ توسط حیدری درامی
|
سلام دوستان