كلمه آزادي در ازهان عمومي از يك معناي ساده اي برخوردار است، رها بودن از هر قيد و بند، هر چند بيش از دويست معنا د درخصوص كلمه ازادي وجود دارد.
شنيدن كلمه آزادي روح انسان را صفا مي دهد و به انسانها تراوت ميبخشد. علي اكبر پيرهادي در كتاب حقوق شهروندي به نقل از فيلسوفان سياسي مي نويسد، آزادي اين است كه اشخاص بتوانند هر كاري را كه مايل باشند انجام دهند مشروط بر اينكه عمل آنها صدمه اي به حقوق ديگران وارد نسازد.
سرور و سالار شهيدان حضرت حسين ابن علي (ع) حقيقت آزادي را چنين مطرح مي كند. ((واي بر شما اي پيروان آل ابي سفيان، اگر دين نداريد و از روز جزا و حساب نمي ترسيد لااقل در دنياي خود آزاده باشيد)). گرشما را به جهان ديني و آييني نيست لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد.
ساموئل جانسون آزادي بيان و قلم اينگونه بيان ميكند. كلام، لباس انديشه و شيوه صحبت كردن است كه شيوه تفكر ما را بيان مي كند و شيوه تفكر، عملكرد ما را شكل مي دهد. ما زندانيان غافل و ناآگاه زبان خود هستيم در حاليكه بيشتر اوقات اين محدوديت كم اهميت جلوه مي كند اما هنگام بروز تغييرات مهم در فرهنگ يا جامعه استفاده از واژگان قديمي براي توصيف چيزهاي جديد مي تواند آينده آشكار را از ديدگاه ما پنهان نمايد.
ديدگاههاي متعددي در خصوص آزادي وجود دارد كه اين ديدگاهها فرهنگ و ايدئولوژي جوامع را مي سازد و ارزشها و معيارهاي انسانها و احترام به آنها در جامعه هاي مختلف متفاوت است .
منتسكيو، مقصود خود از آزادي را چنين بيان مي كند ، آزادي اين است كه حق داشته باشيم آنچه را كه قانون جايز دانسته انجام دهيم. برخي هم آزادي را قدرت بر انجام دادن يا ترك كردن كاري كه بايد انجام داد يا ترك كرد معني مي كنند. آزادي فلسفي، معنوي، اجتماعي، سياسي، عقيده و مذهب، تفكر،بيان و قلم، تعليم و تربيت، رفتار فردي از جمله انواع مختلف آزادي هستند.
سلام دوستان