اين کودکان، بدليل مشکلات مالي و اقتصادي، نداشتن سرپرست و سرپناه ، از کار افتادگي پدر و کفاف نبودن حقوق نهادهاي حمايتي، ناچار هستند بهترين دوران عمر خودرا با پرداختن به مشاغلي نظير آدامس و شکلات فروشي و يا تکدي گري، به بطالت سپري کنند.
اميد به زندگي بهتر ، روياي کودکاني است که در خيابانها و معابر عمومي با دستهاي کوچک خود از مردم درخواست مساعدت دارند.
اين کودکان نيز دوست دارند مانند ساير کودکان هم سن وسال خود به مدرسه بروند، اسباب بازي داشته باشند و مطابق با شرايط سني خود زندگي کنند ولي آنها با در دست داشتن بسته هاي آدامس، شکلات و فال حافظ، بر شيشه اتومبيل ها مي کوبند و يا لباس رهگذران را مي گيرند تا درآمدي داشته باشند.
کودکان خياباني از نظر کارشناسان به سه دسته تقسيم مي شوند، گروهي که در خيابانها کار مي کنند و در پايان روز به خانه بر ميگردند، گروه دوم آنهايي که خانواده را محيط مناسبي براي زندگي نمي دانند و به خاطر مشکلات و وضعيت معيشتي از کانون گرم خانواده متواري شده و شبانه روز در خيابانها به سر مي برند.
دسته سوم نيز کودکان مطرودي هستند که والدين و خانواده ي مشخصي ندارند و براي بقا و تامين معاش خود کاملا به خيابانها متکي هستند.